آخرین اخبار

30. شهريور 1395 - 9:06   |   کد مطلب: 24288
راویان فتح؛ شاهدان عینی و دغدغه های کنونی
35 سال روایتگری برای دلدادگی/ پایی که نیست و پایی که هست+تصاویر
در حدود 35 سال با دردهای خو گرفته و پایی که دیگر نیست، با قدم گذاشتن در نبرد نابرابر جنگ نرم هم با دل خود برای نسل های پس از جنگ روایتگری می کند، تا در فکر و اندیشه جوانی استحاله نشود و در راه اسلام باقی بماند.

به گزارش خبرنگار رودآور؛ فردا 31 شهریور، آغاز هفته دفاع مقدس است، بادآور دفاع هشت ساله ملت غیور ایران در برابر یک دنیا استکبار.

مردم شهید پرور و انقلابی تویسرکان در تاریخ حقیقی و ماندگار دفاع مقدس، 755 شهید، 450 جانباز و 38 آزاده تقدیم به میهن عزیزمان کرده است.

اما در این میان و در این روزها حال و هوای شهر و در مجموع کشور، حال و هوای جبهه ها را به خود گرفته است و راویان فتح از دیده های خود برای ما می گویند، راویانی که روزی در جنگ به همراه شهدا بودند و امروز به عنوان شاهدان عینی برای انتقال ارزش های والای انقلابی اسلامی از لحظات ناب عاشقی در جبهه ها می گویند.

شاهدان عینی جنگ که اینک جانباز یا آزاده اند، برخی از آن ها حتی با پاهای مجروح، دستانی قطع شده، ترکشی در کمر و یا با صدای خس خس سینه هایشان تا آخرین نفس از رسیدن به حق تعالی در دوران هشت سال دفاع مقدس می گویند و گاهی هم همراه با راهیان نور در انتقال مفاهیم ارزش های شهید و شهادت با پاهایی مجروح از جنگ قدم به عرصه می گذارند، همچنان استوار هستند و جبهه نرم را هم خالی نگذاشته اند و عقب نشینی نکرده اند.

جلیل سوری راوی فتح است که شاید در طول سال بارها و بارها به مناطق عملیاتی جنوب رفته و همراه با کاروان نور عاشقی در جبهه های نبرد حق علیه باطل را برای نسل های پس از جنگ بازگو می کند.

اتاقش هنوز پس از گذشت سال ها رنگ و بوی جبهه می دهد، تصاویری از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را به قول خودش نگین اتاق خود کرده است،چفیه ای در کنار اتاق، سربندهای یا حسین و یا زهراهایی در کنار تصاویری از شهدا و جبهه هنوز خودنمایی می کنند، از دوستان شهید و جانباز خود می گوید و از فرمانده های جنگ و متواضع بودن آنان، از فرمانده هایی چون شهید عینعلی ها، شهیدتیموری ها، شهید ملکی ها، شهید عبدالمالکی ها و شهید دلاوری ها و شهدای دیگر.

هنوز چند کلامی بیان نکرده است، دستش را به سمت زانویش می برد، کمی تکان می دهد، چهره اش درهم می شود، بر روی صندلی اتاق می نشیند و پای مصنوعی را در کنار خود می گذارد، تازه متوجه می شوم که این سوری جانباز است، پایش را در تیرماه سال 61 در یک روز گرم در دشت ذهاب جا می گذارد و لب تشنه در کنار جاده متظر نیروهای کمکی می ماند و اینک و این روزها و در ایم مدارس در مدارس از آن خاطرات می گوید.

سوری از نیروهای سردار  شهیدحاج قاسم محمدی دوست بوده است، او هر جا که به روایت گری می پردازد نام شهید محمدی دوست از زبانش نمی افتاد، لحظه ای از بیهوشی های مکرر و بیمارستان صحرایی می گوید و انتقال خود به بیمارستان سرپل ذهاب.

او پس از مدتی با پاهای مصنوعی نیز در جبهه های جنگ حاضر می شود و اما این روزها نیز در خاکریز جبهه جنگ نرم فعالتر از خاکریز جنگ هشت ساله مشغول است، آرام و قرار ندارد، فرزندان ملت را در خطر گردابی که دشمن با ماهواره و شبکه های اجتماعی به پا کرده است می بیند، می گوید آن زمان اگر کسی مجروح می شد برای خود و خانواده اش غرورآفرین بود اما در جنگ نرم هرکسی مجروح شود باید سال ها تلاش کند تا به اصل خود باز گردد، از این رو به روایتگری روی آورده است تا بیشتر از فرمانده های جوان 18 تا 30 ساله جنگ بگوید، از دست ها و پاهایی که ترکش خورند و قطع شدند و پیکرهای مطهر شهدایی که مفقودالاثر، از مادران و پدرانی چشم انتظار یک تکه استخوان.

از دردهای جانبازان هم می گوید، از ترکش های کنار نخاع و نفس هایی که گاه و بی گاه به علت شیمیایی شدن به شماره می افتند.

سوری می گوید: امروز اگر چه در پشت جبهه چه در خاک ریز نخستین جنگ نرم کمی عقب نشینی کنیم یک نسل و شاید نسل ها را از دست بدهیم.

فاطمه زنگنه

انتهای پیام/

ایمیل: roodavar1@gmail.com سامانه پیامکی رودآور ۳۰۰۰۸۸۳۳۰۰۰۰۶۱

دیدگاه شما

صندوق خیریه
همدان پرس
آب و هوای تویسرکان