آخرین اخبار

4. اسفند 1397 - 0:53   |   کد مطلب: 35187
گفته می شود که بیش از 100 کارتن خواب در تویسرکان در این شب های سرد زندگی خود را با هزاران مشکل می گذرانند، آنان در میان دود حاصل از سوختن کارتن های به آتش کشیده و چوب های تر با بیماری های متعدد دست و پنجه نرم می کنند، تنها دلشان یک زندگی خوب می خواهد کمی آب، کمی غذا، کمی سرپناه و کمی هوای بی دود برای نفس کشیدن و چشم امیدشان را به حمایت مسئولان و خیران دوخته اند.

به گزارش خبرنگار رودآور؛ ساعت از 24 شب گذشته، همه جا در تاریکی است، کوچه بس کوچه ها را یکی پس از دیگری با گام های بلند و آهسته طی می کنیم، تا به مخروبه می رسیم، برای بالا رفتن از مخروبه و بعد سراشیبی در این تاریکی از نور گوشی همراه کمک می گیریم، از پله های نیمه شکسته سریع عبور می کنیم تا وارد اتاقی شویم که همین شب گذشته  20 تا 30 نفر کارتن خواب و به طور عمده معتاد در آن آتش به پا کرده بودند که سرما آزارشان ندهد و حالا نبودند، معلوم نیست این وقت شب رفته اند تا خورد و خوراک و آب و غذایی از میان زباله ها برای خود جمع آوری کنند و یا از میان کهنه لباس های دور ریخته شده برای خود لباسی فراهم.

هنوز هم سرنگ، زررق و اوضاع نابسامانی به چشم می خورد، موکت سوخته، لباس های سوخته و کارتن های سوخته و در آخر دیوار سیاه شده از آتشی که به پا بوده و حالا دیگر نیست، وسایل گرمایشی کجا و کارتن خواب ها کجا؟
نه پنجره ای سالم است و نه دری و نه حتی یک کرسی و اینجا تنها لحافی تیکه پاره شده و پتویی که از سرما به خود پیچیده است!
از کاسه ای که از بی غذایی فریاد می زند و شاید مواد مخدری که بر روی ظرف دیده می شود و شناسنامه ای که رها شده!

دقایقی صبر کردیم، پیدایشان نشد، درست همین شب گذشته بود که همگی آنان دور آتش جمع شده بودند و از سرما به خود می لرزیدند.
هوا سرد است، سردِ سرد، نفس هایمان هم یخ زده است، سوار بر خودرو به منطقه ای دیگر از شهر می رویم و باز در خرابه ای دیگر، خانه ای که ویران و رها شده و معلوم نیست متعلق به کیست، اما این روزها داخل آشپزخانه و یا حمام آن که بی در و پیکر است تنها پتو و پارچه ای پاره پاره از سقف آویزان شده و دری می شود برای یک کارتن خواب با همسر و فرزند 22 ساله اش.

صدای سرفه های بی امانش انگار واگیر دارد و ما هم شروع به سرفه کردیم، چوب های تر، خوب نسوخته اند، اما آتشش بد نیست لااقل برای اتاقی دو در دو، گرمایی موقت ایجاد می کند، با این حال این کارتن خواب ها برای اینکه نفس کشیدن در خواب برایشان راحت باشد، آتش را خاموش می کنند و با پایین کشیدن پرده تا صبح می خوابند شاید هم نخوابند!
اینجا وسایلی چندانی دیده نمی شود، کتری سوخته و آبی که در آن ندیدیم و زنی که از اعتیاد نمی تواند روسری خود را درست گره بزند، نگاه و دستانش سرد، اما می گوید جگرش از دست زمانه سوخته است، او در خرابه مانده و همسر و فرزندش معلوم نیست کجا رفته اند تا لقمه نانی از این طرف و آن طرف پیدا کنند، فرشی یا حتی موکتی ندارد که بر روی آن بنشیند، آرام بر دیوار تیکه می زند و فرود می آید و زانوی غم بر بغل می گیرد، آه می کشد از فریادرسی که پیدا نمی شود و باز کمی سرفه، سرفه ها امان ما هم بریده است، چشمانش را حالا کمی بیشتر باز می کند و می گوید "دود اذیتتان نکند ما که دیگر عادت کرده ایم." 

صبحانه یشان که همیشه روی هواست و ناهار و شامشان نیز از این مغازه و آن مغازه و شاید از میان زباله ها تهیه می کنند و خرج و مخارج اندکی هم اگر به دست می آورند از جمع آوری کارتن و پلاستیک زباله ها است و بس.
او عنوان می کند که حاضر است اعتیاد خود را کنار بگذارد، اگر کسی پیدا شود تا به دادشان برسد، سابق بر این در روستا زندگی می کرده اند و از آنجا که نه باغی داشتند و نه زمینی, بر روی زمین های کشاورزی هم ولایتی هایشان کارگری می کردند، دستشان به دهانشان نمی رسد و به شهر می آیند و در شهر هم با نان کارگری و از این خانه به آن خانه رفتن هم آبی برایشان گرم نمی شود، تا آنجا که از پرداخت کرایه ناتوان می شوند و کارتن خوابی در پیش می گیرند و بعد اعتیاد بیشتر از همه، خانمانشان را می سوزاند و آخر کارشان می شود اینجا و در این مخروبه ها، با این حال که از زندگی سخت و بدختی پیش روی خود که می نالد، اما دلش یک زندگی خوب می خواهد کمی آب، کمی غذا، کمی سرپناه و کمی هوای بی دود برای نفس کشیدن.

به چندین محله دیگر در تویسرکان هم سر زدیم، اوضاع همین گونه بود با کمی تفاوت، در مخروبه ای سه معتاد زندگی می کردند که بر خلاف ظاهرشان قدرت بیان بالایی داشتند، تحصیل کرده هم بودند اما دام اعتیاد بدترین دام هاست، یکی از آنان عنوان می کند اچ.آی.وی که می گیرد همه او را ترک می کنند حتی با وجودآن که تحصیل کرده و در نهایت در جمع معتادن دیگر شهر کارتن خوابی را در پیش گرفته است.
این معتاد عنوان می کند که ما نه غذایی می خواهیم، نه سرپناهی و نه پولی که مسئولی بترسد به ما بدهد و با آن مواد تهیه کنیم، ما تنها یک حامی می خواهیم که دلش برایمان بسوزد و کار و شغلی که به ما بدهد حتی به شرط ترک اعتیاد، اگر خیالمان راحت باشد که شغلی داریم کمی اعتماد به نفس شاید برایمان ایجاد شود و اگر همراهی باشد دیگر به مواد روی نمی آوریم.

شنیده شده در میان این کارتن خواب ها حدود چهار معتاد به اچ.آی.وی مبتلا هستند و تعدادی از زنان کارتن خواب نیز همراه با مردان تنها در یک اتاق زندگی می کنند و ... 
و البته در میان اینان چهار نوجوان زیر 15 ساله هم هستند که همراه با والدینشان در دام اعتیاد گرفتار شده اند.
ساعت از نیمه شب گذشته و کم کم به اذان صبح نزدیک می شویم ... و مسلمانان یک نفر در اینجا دارد می سپارد جان!

مگر می شود بیش از 100 کارتن خواب در یک شهر کوچک باشد و مسئولی مطلع نباشد؟ امید آن که آنانی که باید وارد گود شوند و دست یاری به سمت این کارتن خواب ها دراز کنند، از حمایتشان دریغ نکنند و اما بیشتر از همیشه این بی خانمانان، چشم امیدی به کمک خیران دوخته اند حتی در میان این همه دود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زنگنه 
انتهای پیام/
 

ایمیل: roodavar1@gmail.com سامانه پیامکی رودآور ۳۰۰۰۸۸۳۳۰۰۰۰۶۱

دیدگاه شما

صندوق خیریه
همدان پرس
آب و هوای تویسرکان