آخرین اخبار

1. مهر 1397 - 2:28   |   کد مطلب: 24330
در آن روزها یکی از این رزمندگان پیرمردی بود در لشگرانصارالحسین(ع)، که می گفت: این بچه ها از خانه که در آمده اند، شهید شده اند و این سخن تمام کلام است.

به گزارش خبرنگار رودآور، هر موضوع و مسئله ای فرهنگی دارد و جبهه نیز فرهنگ خودش را دارد، از این رو بر آن شدیم تا در کلام یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس که جانباز نیز هست و در این راه پایش را تقدیم کرده است، این فرهنگ را جویا شویم.

نام جلیل سوری است، زمانی که از او درباره فرهنگ جبهه می پرسیم با این بیت ها شروع می کند که یاد باد آن روزگاران یاد باد و یا سنگر خوب و قشنگی داشتیم؟

او ادامه می دهد: آنجا آینه تمام نمای اسلام و انسان است؟ آنجا دنیای دیگری است در جبهه خاک عطر خون گرفته و خون به مثل آفتاب در قامت رزمندگان می تابد؟

و در این سوی جبهه ها آدم ها به دنبال رفاه، راحتی و آرامش و در جبهه ها تفاوت زندگی روزمره و زندگی از خود تا خدا بود.

از مدرسه، مسجد، کوچه و بازار و کارخانه و همه جا به قصد قربت عازم آنجا می شدند تا بر پیشانی خود نوار قرمز رنگ هل من ناصر ینصرنی و پیام کربلا به رهروان بسپارند.

رزمندگان در آنجا شور و جذبه و مست عاشورا بودند و جبهه برایشان به مانند محراب و با خون وضو می گرفتند و سر به سجاده ای می گذاشتند که بر پیشانی جبهه ها نوشته اند با وضو وارد شوید که این خاک به خون شهیدان مطهر است.

آنجا جلوه ای از محبت و ایثار یک رنگی بود و سخن از سود و رفاه به میان نبود و می دیدی در جبهه پیرمردان هفتاد ساله با محاسن سپید و چهره های پرچین و آفتاب سوخته که دست رزمندگان نوجوان را می بوسند و حلقه های گرم اشک از چشمانشان می جوشد.

یکی از این رزمندگان پیرمردی بود در لشگرانصارالحسین(ع) بود که می گفت: این بچه ها از خانه که در آمده اند شهید شده اند و این سخن تمام کلام است.

وقتی رزمنده ای به خاک می افتد و آن یکی پیکر پاک و پرحرارت شهیدی را بر دوش می کشد و یا وقتی مجروح را حمل می کند به روشنی می بینی که در چشمان آن ها آینه ای از محبت موج می زند .

در آن روزها و در جمع رزمندگان سکه عوضش از ارواح افتاده و صلوات جاری بود و لباس و آذوقه که برایشان می آوردند صلوات و دعا بود و قیمت واقعی نان تازه طنین نام پیامبر و ائمه اطهار سلام الله علیها در فضا معطر بود.

در جبهه ها نیازهای اولیه زندگی رنگ دیگری داشت ، خواب و غذا و استراحت و لباس همه در حد ضرورت و به همین دلیل رزمنده بر قنداق تفنگش سر می گذاشت و آرام می گرفت و یا اگر نامه ای می نوشت نامه اش پیام آور و هدیه ای از آن دیار به شهر و خانه و اسنادی از مهر و ادب و صداقت و امر به معروف بود و در فرهنگ جبهه بهره برداری از دنیا در حد ضرورت و ایثار برای خدا در بالاترین.

رزمنده ای که موج انفجار چشمانش را برده بود می گفت: خداوند خواسته که چشمان من به روی هر چه غیر اوست بسته بماند.

آن ها به تکلیف عمل کردند و با ولایت عجین بودند و این پیام را داشتند هر که می خواهد ما را بشناسد واقعه کربلا را مطالعه کند.یا حسین(ع).

آنجا گاهی حنابندان برگزار می کردند برای شهادت و احترام به بزرگترها هم حرف اول بود.

و امروز من از همه حتی از خودم می پرسم: که با لطف خداوند بزرگ و عنایات حضرت مهدی(عج) همه مشکلات آن روز حل شده و امانتی گرانبها به ما رسیده وظیفه ما چیست؟

مجموعه سایت خبری رودآور از جلیل سوری جانباز و راوی دفاع مقدس و همچنین مسعود اکبری به علت در اختیار قرار دادن خاطرات و تصاویری نادیده از آن دوران قدردانی و تشکر می کند.

فاطمه زنگنه

انتهای پیام/

ایمیل: roodavar1@gmail.com سامانه پیامکی رودآور ۳۰۰۰۸۸۳۳۰۰۰۰۶۱

دیدگاه شما

صندوق خیریه
همدان پرس
آب و هوای تویسرکان