به گزارش خبرنگار رودآور؛ بهمن ماه که می شود شور و هیجان خاصی در دل های انقلابیون ایجاد می شود، قلب هایشان دوباره تندتر می زند و برای دهه فجر لحظه شماری می کنند، فجر پیروزی.
بهمن 57 و البته سال ها، ماه ها، روزها و لحظه لحظه های قبل از آن برای انقلابیون شور و شعورو هیجانی وصف نشدنی داشت، آنان می خواستند، به رهبری امامشان و با تکیه بر ولایت و صد البته با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار(ع)، حرکتی را به پیروزی برسانند که نهایش جمهوری اسلامی ایران شود و این گونه شد و نوزادان در گهواره امام خمینی(ره) که در 15 خرداد 43، زمان دستگیری امام و پس از آن تبعیدش، طفلانی کوچک بودند، در بهمن 57 قد کشیده و به یاری امامشان شتافتند.
همه اقشار در پیروزی انقلاب سهیم بودند
در آن سال ها زن و مرد، پیر و جوان، روحانیون، دانش آموز و دانشجو، کسه و اساتید همه و همه از ظلم و ستم شاهنشاهی به ستوه آمده بودند، آنان در مکتب سرخ حسینی پای درس امامشان نشستند.
این انقلاب مملو از رشادت های کودکان، نوجوانان و جوانان این سرزمین است، در این میان نمی توان از نقش بانوان انقلابی در همه عرصه ها غافل ماند، امروز به بهانه 12 بهمن ماه سالروز ورود امام خمینی(ره) به مهین اسلامی در بهمن 57 به گفت و گو با یکی از بانوان مبارز تویسرکانی نشستیم.
ملت برای حرکت انقلابی خودشان سنگ تمام گذاشتند
«مهین نانکلی» انقلابی نوجوانی که از آن روزهای پر التهاب می گوید و اظهار کرد: انقلاب اسلامی مقدمه ای برای انقلاب جهانی امام زمان(عج) است و ملت ایران انصافاً در زمان انقلاب سنگ تمام گذاشتند و با ایثارگری های بسیار و دادن خون جوانان وطن، این انقلاب را به ثمر رساندند.
عمده خانواده ها درگیر مسائل انقلابی بودند، یکی نوار گوش می داد و دیگری اعلامیه پخش می کرد
وی گفت: آن روزها بسیار پرهیاهو و ملتهب بود، از هر گوشه و کناری فعالیت های سیاسی به چشم می خورد تا جایی که عمده خانواده ها درگیر این مسائل شده بودند، یکی نوار حضرت امام را گوش می داد و دیگری اعلامیه های آن حضرت را پخش می کرد، اعلامیه ها که هرزگاهی به دستمان می رسید، توسط افراد همچون خانم عبدالمالکی که از انقلابیون فعال تویسرکانی بود و حزب اللهی ها به دست مردم می رسید و از این طریق آگاهی به عموم داده می شد و حقیقت ستم شاهی بر همگان آشکار.
مردم تشنه بیداری بودند و اعلامیه های حضرت امام(ره) سرشاز از نکات بصیرت بخش
این بانوی مبارز انقلابی افزود: اعلامیه های امام سرشاز ار نکات بصیرت بخش برای جامعه ای بود که تشنه بیداری بودند و من نیز مانند هر جوانی دیگر به دنبال حقیقت، در آن روزها به تازگی وارد یک زندگی متأهلی شده بودم، وصلت خانواده ما با یک خانواده مذهبی که از حامیان امام و دستاندرکاران پخش اعلامیه بود.
اعلامیه ها توسط خانواده همسرم در سطح شهر و روستاها پخش می شدپرورش یافته مکتب حسینی ننگ ظلم را نمی پذیرد
نانکلی تصریح کرد: هر زمان که اعلامیه ها می رسید پدر همسر بنده توسط فرزندان خود در محافل و مجالس شلوغ شهر و روستاها این اعلامه ها را پخش می کردند و گاهی نیز تحت تعقیب و حتی کتک خوردن توسط مأموران شهربانی قرار می گرفتند، سخت بود اما هدفی بزرگ در پیش، مگر می شود، پرورش یافته مکتب حسینی باشیم و تحت حکومت طاغوتی زندگی کنیم، این برای ما و هر انسان آزاده ای ننگ بزرگی بود که نخواستیم قبول کنیم، حتی اگر در این راه جانمان را هم از دست می دادیم باز از تلاش در راهی که انتخاب کرده بودیم دست برنمی داشتیم.
مردم در تمامی راهپیمایی هاف یکدل و مهربان از هر نظر کنار هم بودند/توکل به خدا شرط اولشان بود
وی عنوان کرد: بعضی روزها نیز اعلام می شد تا مردم راهپیمایی کنند که من و یکی از دوستانم در همه آن راهپیمایی ها حضور داشتیم، اصلاً ترس در دل انقلابی ها حیت بانوان و نوجوانان معنایی نداشت، در آن راهپیمایی ها به چشم خود می دیدیم، مردم بسیار یکدل و مهربان با اتحادکامل از هر لحاظ کنار هم بودند و برای پیروزی حرکت انقلابی خودشان تلاش می کردند با ایمان راسخ به خدا و ائمه(ع).
مأموران ستم شاهی با هر چه در دست داشتند به جان مردم می افتادند
این مبارز انقلابی ادامه داد: یکی از روزهای انقلاب و راهپیمایی ها زمانی که شور و هیجان در مردم اوج گرفت و بلند فریاد می زدند مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مأموران رژیم طاغوتی همچون همیشه با باتوم و هروسیله ای دیگر به جان مردم افتادند تا آن ها را متفرق کردند ولی هیچ چیزی نمی توانست مانع از شور انقلاب آنان شود.
دود، آتش و کودک 6ماهه ای که قرار بود برای زنده ماندن به بالای دیواری پرتاب شود
نانلکلی افزود: در یکی از همین درگیری ها که در تهران بودیم، به یک باره شلیک گلوله از سوی مأوران بالا گرفت، آتش سوزهایی هم روی داد، مردم به هر سویی می رفتند، اما گرد هم جمع می شدند و باز بلند فریاد می زدند مرگ بر شاه، من و همسر و فرزند 6 ماهه ام در جمع راهپیمایی کنندگان حضور داشتیم، شعله های آتش هم زبانه می کشید، سرو صداها هم کم کم بالا می گرفت، صدا به صدا نمی رسید، باید هر طوری می شد حداقل فرزندمان را از این همه دود و آتش نجات می دادیم تا در آتش نسوزد، یک لحظه تصمیم گرفتیم تا او را به بالای دیوار خانه ای پرتاب کنیم تا لااقل جان او در امان باشد.
وی تصریح کرد: لحظات به سرعت می گذشت و هنوز تصمیمی نگرفته بودیم، نجات جان فرزندم در میان آن همه هیاهوها و غوغای ستمشاهی، دود، آتش و فرزند 6 ماهه ام، هنوز تصمیمان را عملی نکرده بودیم، که به یک باره با آمدن جمعیتی دیگر از معرکه نجات پیدا کردیم.
حالا هر سال بهمن که می شود، چشم انتظار راهپیمایی 22 بهمن می نشینم
بانوی مبارز انقلابی عنوان کرد: این ماجرا گذشت تا آنکه شاه از ایران فرار کرد و کم کم مجسمه هایش از تمامی شهرها پایین کشیده شد و در روز 12 بهمن همه چشم انتظار امامان بودیم که بیاید و امام در چنین روزی بر قلب ها فرود آمد، حالا این روزها 12 بهمن که می شود، از روزها قبلش آلبوم خاطراتم را ورق می زنم و هر روز تا 22 بهمن لحظه شماری می کنم تا در راهپیمایی 22 بهمن ماه حضور یابم.
مجموعه سایت خبری از این بانوی مبارز انقلابی که خاطرات تلخ و شیرین خود را در گفت و گویی عنوان کرد، تشکر و قدردانی می کند، باشد که رهرو چنین شیرزنان و چنان دلاورمردانی باشیم.
زنگنه
انتهای پیام/
دیدگاه شما