به گزارش رودآور، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سپاه انصارالحسین (علیه السلام) استان همدان
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دلم گرفته است...
نمیدانم از دست روزگار است یا مراسمی که امروز هیچکس میزبانش را ندید...
شاید هم از وجود سر تا پا گناه خودم باشد...
هنگام اذان ظهر بود که تلفنم به صدا در آمد، بدون آنکه نام مخاطب را نگاه کنم به تلفن پاسخ دادم.
یکی از دوستانم بود؛ او مرا به جشن تولد دعوت کرد؛ برایم جالب بود هنگامی که گفت امروز عصر جشن تولد حمید هاشمی است.
از او سوال کردم حمید؟ ما که دوستی به نام حمید نداریم، اندکی مکث کرد و گفت سردار شهیدحمید هاشمی...
ابتدا کمی برایم جالب بود که این بچه های بسیجی چه کارها که نمی کنند، مگر برای شهید هم تولد میگیرند؟اما با خود گفتم بلاخره بسیجی اند دیگه...
عصر هنگام با وجود مشغله ای که داشتم نا خود آگاه سوار بر ماشین شدم و به سمت محل جشن حرکت کردم.
به آنجا که رسیدم انتظار جمعیتی زیاد را داشتم، اما چند جفت کفش بیشتر در آجا نبود؛ گویی میهمانی خصوصی بود...
وارد مجلس شدم؛ صدای مرا به خود جلب کرد...
صدای مادر حمید هاشمی بود؛ که از علاقه حمید به مادر سخن می گفت...
گویی بغض آنقدر گلویش را فشار می داد که صدایش به سختی شنیده می شد...
گلایه ای کرد...
حمید جان، مادر، توکه به من علاقه زیادی داشتی؛ پس چرا با وجودی که پدرت راهم ازدست داده بودی و میدانستی که من تنها هستم اما بازهم مرا تنها گذاشتی...
صدای مادر قطع شد...
به ناگاه صدای حمید هاشمی در تمامی اطاق پیچید که می گفت: ما برای پیروزی نیامده ایم؛ ما برای شکست نیامده ایم؛ ما برای شهادت نیامده ایم؛ ما برای رضای خدا آمده ایم...
فرمانده حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی سردار شهید حمید هاشمی شروع به صحبت کرد و خاطره ای را گفت.
صادق نظری با بغضی اشک بار شروع کرد...
در پایان یک اردوی جهادی هنگامی که مبلغی را به عنوان تقدیر از دانش آموزان به آنها دادیم دو دانش آموز بعد از پایان مراسم مبالغ را به من بازگرداندند...
او می گفت در ذهن خودم اینگونه آوردم که شاید از کمی پول ناراحت شده اند...
به آنها گفتم ببخشید که مبلغ کم بود، اما فقط جنبه تقدیر را داشت...
جواب آن دو نوجوان مرا در جایم خشک کرد...
آقای نظری مگر ما نیامده ایم که جای حمید آقا رو پر کنیم؟؟؟
با قاطعیت گفتم: بله مگه شک دارین؟؟
آنها گفتند: وقتی فیلمی رو از حمید آقا پخش کردین ایشون توی فیلم میگفت، ما برای پیروزی نیامده ایم؛ ما برای شکست نیامده ایم؛ ما برای شهادت نیامده ایم؛ ما برای رضای خدا آمده ایم...
به این دو نوجوان نگاهی انداختم گفتم، خب منظور؟
جوابشان به سنشان نمیخورد و بسیار بزرگ بود...
گفتند: ما برای شما نیامده ایم، ما برای سپاه و بسیج نیامده ایم، اصلا ما برای هیچ کس نیامده ایم؛ ما برای رضای خدا آمده ایم...
نظری میگوید که از افکارم پشمیان شدم و از خجالت دیگر هیچ نگفتم...
امروز جشن تولد 48 سالگی شهید حمید هاشمی با بریدن کیک تولدش همانند همه تولد های دیگر به پایان رسید...
بچه های با معرفت بسیجی که خود آنها نیز امروز هم سن دیروز حمید جبهه ها بودند قسمتی از کیک را هم برای مادر شهید حمید هاشمی بردند، تا بگویند که اگر امروز شهید هاشمی در بین ما نیست، اما بچه های دانش آموز بسیجی جایش را پر کرده اند و به یادش هستند...
کمی که فکر کردم دیدم بچه های سپاه ناحیه همدان چه تدبیر خوبی داشتند که نام شهید حمید هاشمی را به عنوان شهید شاخص سال 1393 سپاه ناحیه همدان انتخاب کردند.
حمید جان تولدت مبارک...
ایمیل: roodavar1@gmail.com سامانه پیامکی رودآور ۳۰۰۰۸۸۳۳۰۰۰۰۶۱
دیدگاهها